عتاب رنگ به من نامه‌ای از خاقانی شروانی غزل 381

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

عتاب رنگ به من نامه‌ای فرستادی

1 عتاب رنگ به من نامه‌ای فرستادی مرا به پردهٔ تشریف راه نو دادی

2 صحیفه‌های معانی نوشتی و سر آن به دست مهر ببستی و مهر بنهادی

3 چو نقش عارض و زلف تو نوک خامهٔ تو نمود بر ورق روز از شب استادی

4 مرا نمودی کای پای بست محنت ما به غم مباش که ما را هنوز بر یادی

5 مترس اگرچه به صد درد و بند بسته شدی کنون که بندهٔ مائی ز هر غم آزادی

6 از آن زمان که بدیدم نگار خامهٔ تو نگار نامهٔ من گشت نامت از شادی

7 ز لطف‌ها که نمودی گمان برم که همی در بهشت بر اهل نیاز بگشادی

8 ز فصل‌ها که نوشتی یقین شدم که همی دم مسیح بر مردگان فرستادی

9 دلیل که از غم غربت چو دیر بود خراب به روزگار تو چون کعبه شد به آبادی

10 ز رغم آنکه مرا در غم تو طعنه زنند غم تو شادی من شد که شادمان بادی

عکس نوشته
کامنت
comment