- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است ولیک تیغ تغافل نه آنچنان تیز است
2 دلیریی که دلم کرد و میزند در صلح به اعتماد نگههای رغبت آمیز است
3 مریض طفل مزاجند عاشقان ورنه علاج رنج تغافل دو روز پرهیز است
4 شدیم مات به شطرنج غایبانهٔ تو به ما بخند که خوش بازیت به انگیز است
5 کنند سلسله در گردنش به زلف تو حشر دلم که بستهٔ آن طرهٔ دلاویز است
6 جگر زد آبله وز دیده میچکد نمکاب که بخت شور به ریش جگر نمکریز است
7 رقیب عزت خود گو مبر که بردر عشق حریف کوهکنی نیست آنکه پرویز است
8 به ذوق جستن فرهاد میرود گلگون تو این مبین که عنان بر عنان شبدیز است
9 شدست دیدهٔ وحشی شکوفه دار و هنوز در انتظار ثمر زان نهال نوخیز است