1 عطا کن شور رومی ، سوز خسرو عطا کن صدق و اخلاص سنائی
2 چنان با بندگی در ساختم من نگیرم گر مرا بخشی خدائی
1 از چه رو بر بسته ربط مردم است رشته ی این داستان سر در گم است
2 در جماعت فرد را بینیم ما از چمن او را چو گل چینیم ما
1 از محبت چون خودی محکم شود قوتش فرمانده عالم شود
2 پیر گردون کز کواکب نقش بست غنچه ها از شاخسار او شکست
1 بجان من که جان نقش تن انگیخت هوای جلوه این گل را دو رو کرد
2 هزاران شیوه دارد جان بیتاب بدن گردد چو با یک شیوه خو کرد
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران