- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بدامگاه غمت دل فتاده و شاد است که با غمت ز غم هر دو عالم آزاد است
2 شود زوصل تو محکم بنای عمر اما بنای وصل تو چون عمر سست بنیاد است
3 هزار قصه ز خسرو به بزم شیرین است حکایتی که نباشد حدیث فرهاد است
4 ز خویشتن خبرم نیست این قدر دانم که خاکی از ستم روزگار بر باد است
5 گر از خرابی دلهاست ملک عشق آباد به عهد حسن تو اقلیم عشق آباد است
6 اگر به نشئه صهبا برند پی چیزی که رهن می شود اول ردای زهاد است
7 (سحاب) کی شنود ناله ی ضعیف مرا گلی که هر طرفش بلبلی به فریاد است