به دعوت هم‌کسی راکس نمی‌گوید از بیدل دهلوی غزل 11

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

به دعوت هم‌کسی راکس نمی‌گوید بیا اینجا

1 به دعوت هم‌کسی راکس نمی‌گوید بیا اینجا صدای نان شکستن‌گشت بانگ آسیا اینجا

2 اگربااین نگوبیهاست خوان جود سرپوشش ز وضع تاج برکشکول می‌گریدگدا اینجا

3 فلک در خاک پنهان‌کرد یکسر صورت آدم مصورگرده‌ای می‌خواهد از مردم گیا اینجا

4 عیار ربط الفت دیگر از یاران‌که می‌گیرد سر وگردن چوجام وشیشه است ازهم جدا اینجا

5 جهان نامنفعل‌گل‌کرد، اثر هم موقعی دارد عرق‌واری به روی‌کس نمی‌شاشد حیا اینجا

6 ز بی‌مغزی شکوه سلطنت شد ننگ‌کناسی به‌جای استخوان‌گه خورده می‌ گردد هما اینجا

7 که می‌آرد‌ پیام دوستان رفته زین محفل مگر از نقش پایی بشنویم آواز پا اینجا

8 غبار صبح دیدی شرم‌دار ز سیر این‌گلشن ز عبرت خاک بر سرکرده می‌آید هوا اینجا

9 اگر در طبع غیرت ننگ اظهار غرض باشد کف پا کند سرکوبی دست دعا اینجا

10 طرب عمری‌ست با سازکدورت برنمی‌آبد سیاهی پیشتاز افتاد ز رنگ حنا اینجا

11 روم درکنج تنهایی زمانی واکشم بیدل که‌از دلهای پر در بزم‌صحبت نیست جا اینجا

عکس نوشته
کامنت
comment