آخر، ای ماه پری پیکر، از اوحدی مراغه‌ای غزل 27

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

آخر، ای ماه پری پیکر، که چون جانی مرا

1 آخر، ای ماه پری پیکر، که چون جانی مرا در فراق خویشتن چندین چه رنجانی مرا؟

2 همچو الحمدم فکندی در زبان خاص و عام لیک خود روزی بحمدالله نمی‌خوانی مرا

3 ای که در خوبی به مه مانی چه کم گردد زتو گر بری نزدیک خود روزی به مهمانی مرا؟

4 دست خویش از بهر کشتن بر کسی دیگر منه می‌کشم در پای خود چندان که بتوانی مرا

5 با رقیبانت نکردم آنچه با من میکنند این زمان سودی نمی‌دارد پشیمانی مرا

6 زین جهان چیزی نخواهم خواستن جز وصل تو گر فلک یک روز بنشاند به سلطانی مرا

7 کس خریدارم نمیگردد، که دارم داغ تو زان همی آیم برت، چندانکه می‌رانی مرا

8 بر سر کوی تو دشواری کشیدم سالها دور ازین در چون توان کردن به آسانی مرا؟

9 در درون پرده‌ای با دشمنان من به کام وز برون مشغول می‌داری به دربانی مرا

10 گفته‌ای: در کار عشقم اوحدی دانا نبود چون توانم گفت؟ نه آنم که می‌دانی مرا

عکس نوشته
کامنت
comment