آخر آن وحشی نگه بر دل ره تدبیر از قصاب کاشانی غزل 49

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

آخر آن وحشی نگه بر دل ره تدبیر بست

1 آخر آن وحشی نگه بر دل ره تدبیر بست ای شوم قربان این آهو که ره بر شیر بست

2 زد به جانم ناوکی یعنی که مطلب حاصل است نامه ما را جواب آن جنگجو بر تیر بست

3 حلقه هر تار مویش مطلبی سازد روا زلف او در عدل چون نوشیروان زنجیر بست

4 می‌شود از بس پشیمان زود آن بدخو دلم شد پر از خون تا به قتلم در میان شمشیر بست

5 تیغ ابرویش ندانستم که زهرآلود بود یافتم آن دم که خونم بر زمین چون شیر بست

6 خواستم قصاب بر زلفش شبیخونی زنم خواب غفلت بر دو چشمم رایت شبگیر بست

عکس نوشته
کامنت
comment