-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 اندر آخر حمزه چون در صف شدی بی زره سرمست در غزو آمدی
2 سینه باز و تن برهنه پیش پیش در فکندی در صف شمشیر خویش
3 خلق پرسیدند کای عم رسول ای هزبر صفشکن شاه فحول
4 نه تو لا تلقوا بایدیکم الی تهلکه خواندی ز پیغام خدا
5 پس چرا تو خویش را در تهلکه می در اندازی چنین در معرکه
6 چون جوان بودی و زفت و سختزه تو نمیرفتی سوی صف بی زره
7 چون شدی پیر و ضعیف و منحنی پردههای لا ابالی میزنی
8 لا ابالیوار با تیغ و سنان مینمایی دار و گیر و امتحان
9 تیغ حرمت میندارد پیر را کی بود تمییز تیغ و تیر را
10 زین نسق غمخوارگان بیخبر پند میدادند او را از غیر