شبانه می زده یی ماه از بابافغانی شیرازی غزل 95

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

شبانه می زده یی ماه من چنین پیداست

1 شبانه می زده یی ماه من چنین پیداست نشان باده ات از لعل آتشین پیداست

2 همین بکینه ی ما تیر در کمان داری در ابرویت ز سیاست هنوز چین پیداست

3 بر آتش دل گرم که دست داشته یی که داغ تازه ات از چاک آستین پیداست

4 بطرف باغ گذر کرده یی بگل چیدن ز چاک پیرهنت برگ یاسمین پیداست

5 بدین و دل چه تفاخر کدام دین و چه دل مرا که در غم عشقت نه دل نه دین پیداست

6 نه آدمی که ملک نیز در سجود آرد سعادتی که ترا ایمه از جبین پیداست

7 خراب آن کمر نازکم که چون مه نو به شیوه های بلند از میان زین پیداست

8 به نکته های غریبم اسیر خواهی کرد چنین از آن دو لب سحر آفرین پیداست

9 لب بوعده ی شیرین کشد فغانی را هلاک مور گرفتار از انگبین پیداست

عکس نوشته
کامنت
comment