شب چو شاخ ارغوان از بابافغانی شیرازی غزل 545

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

شب چو شاخ ارغوان یکتا قبا می‌آمدی

1 شب چو شاخ ارغوان یکتا قبا می‌آمدی آنچنان پُرحال و رنگین از کجا می‌آمدی

2 هر طرف افتان و خیزان بودی و من منتظر جان من می‌سوختی ای شمع تا می‌آمدی

3 خود که بود آن صید وحشی کآنچنان بیگانه‌وار می‌شد از پیش و تو بی‌خود از قفا می‌آمدی

4 خلق را سوی خدا دست از تو وین مشکل که تو ابروان پرچین به محراب دعا می‌آمدی

5 داشتی میل می و معشوق و عاشق ناتوان درد ما را بود و تو بهر دوا می‌آمدی

6 خواب در چشمم نیامد از خیالت تا به روز اینچنین تا بر سر عهد وفا می‌آمدی

7 آه از آن شب‌ها فغانی کز هوای گل‌رخی همچو آتش بر سر راه صبا می‌آمدی

عکس نوشته
کامنت
comment