- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به هوش سیر چمن کن که شاهدان مستند قرابه بر سر ابر بهار بشکستند
2 چمن پیاله کش است و صبا قدح پیمای معاشران صبوحی ز خواب برجستند
3 به زیر خرقه نهان باده می خورد صوفی حکیم و عارف و زاهد همه ازین دستند
4 جهان و عیش خضر حرف قاف سیمرغست در حریم فنا زن که نیستان هستند
5 تو نخل خوش ثمر کیستی که باغ و چمن همه ز خویش بریدند و در تو پیوستند
6 به غربت تو چنان تشنه ام که صبرم نیست به قدر فرصت آن ماهیان که در شستند
7 ز بی قراری افلاک داغ ها دارم که تا ز شوق تو برخاستند ننشستند
8 نوا فزونست ز اندازه بریشم عود غزل به زمزمه خوانم که پرده ها بستند
9 به رمز نکته ادا می کنم که خلوتیان سر سبو بگشادند و در فرو بستند
10 تو نخل میوه فشان باش در حدیقه دهر که کم درخت قوی خشک شد که نشکستند
11 ز کاهلی تو «نظیری » احزان این چمنی گهی به باغ شدی کز نشاط وارستند