- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اخترشناس در روش بخت من گم است مشکل فتاده کار نه در دست انجم است
2 دوران صلای تفرقه داد و شراب ما یک پاره در صراحی و یک پاره در خم است
3 ساقی چو فیض اوست همه صرف او کنیم این جرعه ای که در ته جام تکلم است
4 شیرین نکرده خنده شادی مذاق کس گل نیز تلخ گشته زهر تبسم است
5 باشد به ناامیدی خویشم محبتی کو آشنای گوشه چشم ترحم است
6 آسودمی اگر به خودم کس گذاشتی از جور او کشنده ترم رحم مرده است
7 ناخن همیشه در جگر خاره می زنم دیریست رخش سعی مرا سنگ در سم است
8 کی سر ز کار بسته برآرم که چرخ را دوران نماند و رشته امید من گم است
9 گفتار بی نتیجه «نظیری » نمی خرند عودی که سوزد و ندهد بوی هیزم است