-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از دیده سراغ دل دیوانه طلب کن نقش قدم نشئه ز پیمانه طلب کن
2 از پهلوی دل شعله خرامند نفسها ای اشک تو هم آتش از این خانه طلب کن
3 دلها همه خلوتکدهٔ جلوهٔ نازند از هر صدف آن گوهر یکدانه طلب کن
4 توفانکدهٔ جوش محیط است سرابت از لفظ خود آن معنی بیگانه طلب کن
5 ای الفت آبادی موهوم حجابت آن گنج نهان نیست تو ویرانه طلب کن
6 عمریست به یادش همه تن یک دل چاکیم چون صبح ز آیینهٔ ما شانه طلب کن
7 افسون روانی بلد جرأت ما نیست اشکیم ز ما لغزش مستانه طلب کن
8 سر جوش تماشاکدهٔ محفل رنگیم ما را ز همین شیشه و پیمانه طلب کن
9 عالم همه در پرتو یک شمع نهانست این سرمه ز خاکستر پروانه طلب کن
10 مردی ز سر و برک غرور است بریدن گر اره شوی ریزش دندانه طلب کن
11 بیکسب قناعت نتوان یافت دل جمع از بستن منقار طلب، دانه طلب کن
12 تا مرگ فسون من و ما مفت شنیدن تا خواب ز خویشت برد افسانه طلب کن
13 تهمت قفس الفت وهمیست دل ما این شیشه هم از طاق پریخانه طلبکن
14 بیدل رقم صفحهٔ ما بیخبریهاست رو سر خط تحقیق ز فرزانه طلبکن