از جان من حکایت جانان از بابافغانی شیرازی غزل 330

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

از جان من حکایت جانان من بپرس

1 از جان من حکایت جانان من بپرس غافل چه داند این سخن از جان من بپرس

2 هر قطره ی زبون نشود در شب چراغ این ماجرا ز دیده ی گریان من بپرس

3 آن کس که دل به وعده ی وصلت نهاده است گو این حکایت از دل بریان من بپرس

4 من خود ز یک دو کاسه ی اول شدم خراب حال من ای رفیق ز مهمان من بپرس

5 برگیر جام و یاد هوادار خویش کن بردار شمع و کلبه ی احزان من بپرس

6 خون منست آنکه توان ریخت بیگناه خنجر چو برکشی در زندان من بپرس

7 گلگشت ماهتاب و می روشنت حلال روزی عقوبت شب هجران من بپرس

8 منشین فغانی از طلب کعبه ی مراد برخیز و راه کشور سلطان من بپرس

عکس نوشته
کامنت
comment