- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از جان من حکایت جانان من بپرس غافل چه داند این سخن از جان من بپرس
2 هر قطره ی زبون نشود در شب چراغ این ماجرا ز دیده ی گریان من بپرس
3 آن کس که دل به وعده ی وصلت نهاده است گو این حکایت از دل بریان من بپرس
4 من خود ز یک دو کاسه ی اول شدم خراب حال من ای رفیق ز مهمان من بپرس
5 برگیر جام و یاد هوادار خویش کن بردار شمع و کلبه ی احزان من بپرس
6 خون منست آنکه توان ریخت بیگناه خنجر چو برکشی در زندان من بپرس
7 گلگشت ماهتاب و می روشنت حلال روزی عقوبت شب هجران من بپرس
8 منشین فغانی از طلب کعبه ی مراد برخیز و راه کشور سلطان من بپرس