-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بپرسش آمد و عاشق همین دو دم دارد شکسته پای بمقصود یک قدم دارد
2 ز راز خاطر هم آگهیم و سینه ما ز کاوش مژه چون سبحه ره بهم دارد
3 ز نقش پای بیابان نورد غم پیداست نشان هر سر خاری که در قدم دارد
4 سخن زمن نتراود چو سینه چاک نیم همیشه نال تنم عادت قلم دارد
5 جدا زکوی تو خونم سبیل شد چکنم که مرغ ایمنی از پرتو حرم دارد
6 روان چو کاغذ بادش کنم نه پیچیده زبسکه دیده ام از خون دیده نم دارد
7 بغیر خون نتراود ز نامه های کلیم بکف مگر زنی تیر او قلم دارد