جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

اشتری از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 129

مثنوی معنوی 129 ام از 6329 دفتر چهارم

اشتری را دید روزی استری

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30

1 اشتری را دید روزی استری چونک با او جمع شد در آخری

2 گفت من بسیار می‌افتم برو در گریوه و راه و در بازار و کو

3 خاصه از بالای که تا زیر کوه در سر آیم هر زمانی از شکوه

4 کم همی‌افتی تو در رو بهر چیست یا مگر خود جان پاکت دولتیست

5 در سر آیم هر دم و زانو زنم پوز و زانو زان خطا پر خون کنم

6 کژ شود پالان و رختم بر سرم وز مکاری هر زمان زخمی خورم

7 هم‌چو کم عقلی که از عقل تباه بشکند توبه بهر دم در گناه

8 مسخرهٔ ابلیس گردد در زمن از ضعیفی رای آن توبه‌شکن

9 در سر آید هر زمان چون اسپ لنگ که بود بارش گران و راه سنگ

10 می‌خورد از غیب بر سر زخم او از شکست توبه آن ادبارخو

11 باز توبه می‌کند با رای سست دیو یک تف کرد و توبه‌ش را سکست

12 ضعف اندر ضعف و کبرش آنچنان که به خواری بنگرد در واصلان

13 ای شتر که تو مثال مؤمنی کم فتی در رو و کم بینی زنی

14 تو چه داری که چنین بی‌آفتی بی‌عثاری و کم اندر رو فتی

15 گفت گر چه هر سعادت از خداست در میان ما و تو بس فرقهاست

16 سر بلندم من دو چشم من بلند بینش عالی امانست از گزند

17 از سر که من ببینم پای کوه هر گو و هموار را من توه توه

18 هم‌چنانک دید آن صدر اجل پیش کار خویش تا روز اجل

19 آنچ خواهد بود بعد بیست سال داند اندر حال آن نیکو خصال

20 حال خود تنها ندید آن متقی بلک حال مغربی و مشرقی

21 نور در چشم و دلش سازد سکن بهر چه سازد پی حب الوطن

22 هم‌چو یوسف کو بدید اول به خواب که سجودش کرد ماه و آفتاب

23 از پس ده سال بلک بیشتر آنچ یوسف دید بد بر کرد سر

24 نیست آن ینظر به نور الله گزاف نور ربانی بود گردون شکاف

25 نیست اندر چشم تو آن نور رو هستی اندر حس حیوانی گرو

26 تو ز ضعف چشم بینی پیش پا تو ضعیف و هم ضعیفت پیشوا

27 پیشوا چشمست دست و پای را کو ببیند جای را ناجای را

28 دیگر آنک چشم من روشن‌ترست دیگر آنک خلقت من اطهرست

29 زانک هستم من ز اولاد حلال نه ز اولاد زنا و اهل ضلال

30 تو ز اولاد زنایی بی‌گمان تیر کژ پرد چو بد باشد کمان

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر اشتری را دید روزی استری

شاعر شعر اشتری را دید روزی استری چه کسی است ؟

شاعر شعر اشتری را دید روزی استری جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر اشتری را دید روزی استری در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر اشتری را دید روزی استری چیست ؟

قالب شعر اشتری را دید روزی استری مثنوی معنوی است

مضمون اصلی شعر اشتری را دید روزی استری چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.