1 زاهد به جز آزار ما کاری مکن کاری مکن تا سبحهای داری به کف تسخیر زناری مکن
2 تسبیح کار مذهبم زنار تار مشربم باطن پرست گلشنی در پرده اظهاری مکن
3 آه از تغافل دوستی داد از مروت دشمنی فهمیده دشنامی بده دانسته آزاری مکن
4 تا چند منع میکشان دامن ز جرم ما فشان زاهد به روی من نگر از توبه انکاری مکن