چنین که باغم گرفته ام از طبیب اصفهانی غزل 155

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

چنین که باغم گرفته ام خو مخوان ببزمم به میگساری

1 چنین که باغم گرفته ام خو مخوان ببزمم به میگساری که ظلم باشد میی که آن را کشد حریفی بناگواری

2 زتیغ جورت ستیزه کارا مرا چو کشتی تو خونبها را پس از هلاکم بود خدا را که شرح حالم بخون نگاری

3 بباغ جنت برم چه حسرت ز تاج و دولت کشم چه منت در آستانت گرم سپاری زبندگانت گرم شماری

4 دلم چه کاوش کنی بمژگان ز کرده ترسم شوی پشیمان نظر چو داری بدلفگاران خوشم از آنرو بدلفگاری

5 طبیب از انده زروزگارم اگر بمستی کشیده کارم مکن ملامت مرا که دارم بسی شکایت ز هوشیاری

عکس نوشته
کامنت
comment