چند بوسه از جلال الدین محمد مولوی غزل 2100

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

چند بوسه وظیفه تعیین کن

1 چند بوسه وظیفه تعیین کن به شکرخنده‌ایم شیرین کن

2 آن دلت را خدای نرم کناد این دعای خوش است آمین کن

3 مگر این را به خواب خواهم دید من بخسبم کنار بالین کن

4 ای فسون اجل فراق لبت رو فسون مسیح آیین کن

5 عرصه چرخ بی‌تو تنگ آمد هین براق وصال را زین کن

6 حسن داری وفاست لایق حسن حسن را با وفا تو کابین کن

7 چون بمیرند رحم خواهی کرد آنچ آخر کنی تو پیشین کن

8 حاجیان مانده‌اند از ره حج داروی اشتران گرگین کن

9 تا به کعبه وصال تو برسند چاره آب و زاد و خرجین کن

10 ای دو چشم جهان به تو روشن این جهان را تو آن جهان بین کن

11 از تجلی آفتاب رخت چشم و دل را چو طور سینین کن

12 بس کنم شد ز حد گستاخی من کی باشم که گویمت این کن

13 گر نبود این سخن ز من لایق آنچ آن لایق است تلقین کن

14 شمس تبریز بر افق بخرام گو شمال هلال و پروین کن

عکس نوشته
کامنت
comment