آوخ ای یاران از ادیب الممالک فراهانی غزل 30

ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

آوخ ای یاران که طومار معارف پاره شد

1 آوخ ای یاران که طومار معارف پاره شد جبرئیل ما اسیر جادوی پتیاره شد

2 مجدالاسلام ادب را آسمان در بند کرد آتشینش طوق گردن آهنینش یاره شد

3 عقل مطلق زیر دست جهل نامحدود گشت نفس ملهم دستگیر لشکر اماره شد

4 آنکه سلمان وار خواندی بر مسلمانان حدیث همچو بوذر از مقام خویشتن آواره شد

5 آنک فکرش چاره کردی کار هر بیچاره را چون قضا جنبید اندرکار خود بیچاره شد

6 رهبر اسلامیان را گشت چون دوزخ کلات مو بر اندامش چو مار و عقرب جراره شد

7 شور محشر کرد آهنگ مخالف در عراق لیک بدبختانه آخر جنگ در جوباره شد

عکس نوشته
کامنت
comment