هر کس بتو دلربا نشیند از کلیم غزل 172

هر کس بتو دلربا نشیند

1 هر کس بتو دلربا نشیند بسیار ز خود جدا نشیند

2 همچون هدفم سفید شد چشم تا ناوک تو بجا نشیند

3 از بس تنگست بزم وصلت جا نیست که نقش پا نشیند

4 مرغ الفت پرید ازین باغ شبنم از گل جدا نشیند

5 باشد بلبت نشان دندان نقشی که بمدعا نشیند

6 در دامن من فلک کند سیر خاری که مرا بپا نشیند

7 از کوی وفا هر آنکه برخاست در راه تو بیوفا نشیند

8 از راه وصال برنخیزد گردی که بروی ما نشیند

9 در بزم جهان کلیم شمعست می سوزد هر کجا نشیند

عکس نوشته
کامنت
comment