بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای از قدسی مشهدی غزل 236

1 بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا شود کی من بی‌خانمان را خانه‌ای پیدا شود؟

2 شمع با آن سرکشیها، تا نگاه واپسین چشم بر راه است تا پروانه‌ای پیدا شود

3 از شراب معرفت، نومید نتوان زیستن پای خم گیریم تا پیمانه‌ای پیدا شود

4 فیض بسیارست اما فیض‌جویان کمترند پر بر آرد سنگ اگر دیوانه‌ای پیدا شود

5 ذره‌ای از دوست خالی نیست پیش عارفان شمع بسیار است اگر پروانه‌ای پیدا شود

6 با جوانان می‌کنم پیرانه سر اظهار عشق تا برای کودکان افسانه‌ای پیدا شود

7 سعی اگر ناقص نباشد، هیچ‌کس بی‌فیض نیست خاک هر دهقان که بیزی، دانه‌ای پیدا شود

8 دست شمشاد از کجا، آرایش زلف از کجا صبر کن تا درخور مو، شانه‌ای پیدا شود