هر سینه که از جلال الدین محمد مولوی غزل 721

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

هر سینه که سیمبر ندارد

1 هر سینه که سیمبر ندارد شخصی باشد که سر ندارد

2 وان کس که ز دام عشق دورست مرغی باشد که پر ندارد

3 او را چه خبر بود ز عالم کز باخبران خبر ندارد

4 او صید شود به تیر غمزه کز عشق سر سپر ندارد

5 آن را که دلیر نیست در راه خود پنداری جگر ندارد

6 در راه فکنده‌است دری جز او که فکند برندارد

7 آن کس که نگشت گرد آن در بس بی‌گهرست و فر ندارد

8 وقت سحرست هین بخسبید زیرا شب ما سحر ندارد

عکس نوشته
کامنت
comment