-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیگر از گریه به دل رسم فغان یاد آمد رنگ پیمانه زدم شیشه به فریاد آمد
2 دل در افروختنش منت دامن نکشید شادم از آه که هم آتش و هم باد آمد
3 تا ندانی جگر سنگ گشودن هدرست تیشه داند که چه ها بر سر فرهاد آمد
4 داغم از گرمی شوق تو که صد ره به دلم همچنان بر اثر شکوه بیداد آمد
5 خیز و در ماتم ما سرمه فرو شوی ز چشم وقت مشاطگی حسن خداداد آمد
6 رفته بودی دگر از جا به سخن سازی غیر منت از بخت که خاموشی ما یاد آمد
7 خشک و تر سوزی این شعله تماشا داد عشق یکرنگ کن بنده و آزاد آمد
8 دید پر ریخته و از قفسم کرد آزاد رحم در طینت ظالم ستم ایجاد آمد
9 بر در یار چه غوغاست عزیزان بروید خونبها مزد سبکدستی جلاد آمد
10 داده خونین نفسی درس خیالم غالب رنگ بر روی من از سیلی استاد آمد