- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یکی دخت دیگر بد آزرم نام ز تاج بزرگان رسیده به کام
2 بیامد به تخت کیان برنشست گرفت این جهان جهان رابه دست
3 نخستین چنین گفت کای بخردان جهان گشته و کار کرده ردان
4 همه کار بر داد و آیین کنیم کزین پس همه خشت بالین کنیم
5 هر آنکس که باشد مرا دوستدار چنانم مر او را چو پروردگار
6 کس کو ز پیمان من بگذرد بپیچید ز آیین و راه خرد
7 به خواری تنش را برآرم بدار ز دهقان و تازی و رومی شمار
8 همیبود بر تخت بر چار ماه به پنجم شکست اندر آمد به گاه
9 از آزرم گیتی بیآزرم گشت پی اختر رفتنش نرم گشت
10 شد اونیز و آن تخت بیشاه ماند به کام دل مرد بدخواه ماند
11 همه کار گردنده چرخ این بود ز پروردهٔ خویش پرکین بود