- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عنان او چو گرفتم دل از فغان افتاد کنون که وقت فغان بود از زبان افتاد
2 ز باده روی کس اینگونه لاله گون نشود مگر به چشم تو این چشم خونفشان افتاد
3 دل مراست تمنای قوت آهی مگر به فکر مکافات آسمان افتاد
4 حدیث چشمه ی نوشت به هر کسی که رسید چو خضر در هوس عمر و جاودان افتاد
5 نهادشست قضا هر خدنگ کین به کمان نشان سینه ی من بود و بر نشان افتاد
6 دمید خط ز رخ دل ستان و جان آسود زرشک غیر که عمری بلای جان افتاد
7 بلی ز صدمه ی خار و هجوم زاغ چه باک مرا که فصل خزان ره به گلستان افتاد
8 گهی ز آتش روی تو گه ز آه (سحاب) چه شعله های جهان سوز در جهان افتاد