ای آنک به از جلال الدین محمد مولوی غزل 2638

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای آنک به دل‌ها ز حسد خار خلیدی

1 ای آنک به دل‌ها ز حسد خار خلیدی این‌ها همه کردی و در آن گور خزیدی

2 تلخی دهد امروز تو را در دل و در کام آن زهرگیاهی که در این دشت چریدی

3 آن آهن تو نرم شد امروز ببینی که قفل دری یا جهت قفل کلیدی

4 طوق ملکی این دم اگر گوهر پاکی رد فلکی این دم اگر جان پلیدی

5 با جمله روان‌ها به تک روح روانی سلطان جهادی اگر از نفس جهیدی

6 با خالق آرام تو آرام گرفتی وز دیو رمیده تو به هنگام رهیدی

7 امروز تو را بازخرد از غمش آن نور کو را چو دل و جان به دل و جان بخریدی

8 آن سیمبر اندر بر سیمین تو آید کو را چو نثار زر از این خاک بچیدی

9 ای عشق ببخشای بر این خاک که دانی کز خاک همان رست که در خاک دمیدی

10 خامش کن و منمای به هر کس سر دل ز آنک در دیده هر ذره چو خورشید پدیدی

عکس نوشته
کامنت
comment