- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنک گویند اولیا در که بوند تا ز چشم مردمان پنهان شوند
2 پیش خلق ایشان فراز صد کهاند گام خود بر چرخ هفتم مینهند
3 پس چرا پنهان شود کهجو بود کو ز صد دریا و که زان سو بود
4 حاجتش نبود به سوی که گریخت کز پیش کرهٔ فلک صد نعل ریخت
5 چرخ گردید و ندید او گرد جان تعزیتجامه بپوشید آسمان
6 گر به ظاهر آن پری پنهان بود آدمی پنهانتر از پریان بود
7 نزد عاقل زان پری که مضمرست آدمی صد بار خود پنهانترست
8 آدمی نزدیک عاقل چون خفیست چون بود آدم که در غیب او صفیست