- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اندرین همسایگی دانم یکی مردی کهن روز و شب با جفت خود پرخاشجوی اندر سخن
2 هرچه زن گوید خلاف آن کند پیوسته شوی و آنچه شو خواهد بعکس آن کند همواره زن
3 زن برغم شو شب نوروز را گوید که هین روز عاشوراست باید بر دریدن پیرهن
4 وز لجاج زن بروز روزه شو گوید بعمد لیلة الفطر است باید باده نوشم در چمن
5 زندگی بر مرد ازین وحشت بود زندان گور بوستان بر زن ازین خصمی بود بیت الحزن
6 با حریفی این حکایت ساز کردم گفتمش اینچنین ضدیتی دیدی تو در هیچ انجمن
7 گفت نی اینگونه ضدیت ندیدم هیچگاه در میان نور و ظلمت یا پری با اهرمن
8 جز به احکام دو تقویمی که در این روزگار منتشر گشته است و استخراج حکمش از دو تن
9 وین دو تن همکار ضد ایام سال و ماه را مشتبه کردند بر پیر و جوان و مرد و زن
10 جمله در تشخیص ایام و مواقیت اندرند مات و سرگردان و حیران همچو مور اندر لگن