و ازان جمله مقام است. و مقام آن بود که بنده بمنازلت متحقق گردد بدو بلونی از طلب و جهد و تکلّف و مقام هرکسی جای ایستادن او بود بدان نزدیکی و آنچه به ریاضت بیابد و شرط آن بود کی ازین مقام بدیگر نیارد تا حکم این مقام تمام بجای نیارد از بهر آنک هرکه را قناعت نبود توکّل وی درست نیاید و هرکه را توکّل نبود تسلیم وی درست نیاید. ,
مُقام بضم میم اقامت بود همچنانک مُدْخَل ادخال بود و هیچ مقام کس را درست نیاید مگر باقامت کردن خدای او را بدان مقام، تا بناء کار وی درست بود بر اصل درست. ,