- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وبال گشت گل باده بر پلاس مرا که هر که دید بدی گفت در لباس مرا
2 اساس قصر بهشتم چگونه راست شود چو صرف میکده ها میشود اساس مرا
3 همینقدر که نمک بر جراحتم نزنند بود زمردم آسوده التماس مرا
4 هوای همنفسم بود چون ستم دیدم کنون زسایه ی خود میشود هراس مرا
5 زمزرع فلکم خوشه یی نشد حاصل چرا بسینه نباشد زغصه داس مرا
6 شراب خورده و مستم، کجاست هشیاری که در پناه خود آرد زشر ناس مرا
7 مکن بعقل فغانی قیاس چاره ی من چو در دلست تمنای بیقیاس مرا