وه که دامن می‌کشد آن سرو از وحشی بافقی غزل 232

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من هنوز

1 وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من هنوز ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز

2 ناز بر من کن که نازت می‌کشم تا زنده‌ام نیم‌جانی هست و می‌آید نیاز از من هنوز

3 آنچنان جانبازیی کردم به راه او که خلق سال‌ها بگذشت و می‌گویند باز از من هنوز

4 سوختم سد بار پیش او سراپا همچو شمع پرسد اکنون باعث سوز و گداز از من هنوز

5 همچو وحشی گه به تیغم می‌نوازد گه به تیر مرحمت نگرفته باز آن دلنواز از من هنوز

عکس نوشته
کامنت
comment