1 انام افضل ایّام و افتخار انام تو را که گفت که گل ترک گیر و بر خار افت
1 بس که جانم ز تمنّای رخ یار بسوخت دل هر سوخته بر زاری من زار بسوخت
2 منِ آتش نفس اندر طلبش آه زنان هر کجا گام نهادم در و دیوار بسوخت
1 زلفی که چو دود است بر آتش وطن او را مشکل نبود در دلم آتش زدن او را
2 شمعی که دو عالم به یکی شعله بسوزد کی غم بود از سوختن صد چو من او را
1 وقت صبوحی آن شوخ سرکش از در درآمد با تیر و ترکش
2 مُشکش مطرّا، شهدش مصفّا خالش معنبر، ماهش منقّش