نظامی گنجوی

نظامی گنجوی

نظامی گنجوی
نظامی گنجوی

پیرزنی را ستمی درگرفت از نظامی گنجوی خمسه 27

خمسه 27 ام از 378 مخزن الاسرار

پیرزنی را ستمی درگرفت

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36

1 پیرزنی را ستمی درگرفت دست زد و دامن سنجر گرفت

2 کای ملک آزرم تو کم دیده‌ام وز تو همه ساله ستم دیده‌ام

3 شحنه مست آمده در کوی من زد لگدی چند فرا روی من

4 بیگنه از خانه برونم کشید موی کشان بر سر کویم کشید

5 در ستم آباد زبانم نهاد مهر ستم بر در خانم نهاد

6 گفت فلان نیم‌شب ای گوژپشت بر سر کوی تو فلان را که کُشت

7 خانه من جست که خونی کجاست ای شه ازین بیش زبونی کجاست

8 شحنه بود مست که آن خون کند عربده با پیرزنی چون کند

9 رطل زنان دخل ولایت برند پیره‌زنان را به جنایت برند

10 آنکه درین ظلم نظر داشتست ستر من و عدل تو برداشتست

11 کوفته شد سینه مجروح من هیچ نماند از من و از روح من

12 گر ندهی داد من ای شهریار با تو رود روزِ شمار، این شمار

13 داوری و داد نمی‌بینمت وز ستم آزاد نمی‌بینمت

14 از ملکان قوت و یاری رسد از تو به ما بین که چه خواری رسد

15 مال یتیمان ستدن ساز نیست بگذر ازین غارت ابخاز نیست

16 بر پله پیره‌زنان ره مزن شرم بدار از پله پیره‌زن

17 بنده‌ای و دعوی شاهی کنی شاه نه‌ای چونکه تباهی کنی

18 شاه که ترتیب ولایت کند حکم رعیت برعایت کند

19 تا همه سر بر خط فرمان نهند دوستیش در دل و در جان نهند

20 عالم را زیر و زبر کرده‌ای تا توئی آخر چه هنر کرده‌ای

21 دولت ترکان که بلندی گرفت مملکت از داد پسندی گرفت

22 چونکه تو بیدادگری پروری ترک نه‌ای هندوی غارتگری

23 مسکن شهری ز تو ویرانه شد خرمن دهقان ز تو بیدانه شد

24 زامدن مرگ شماری بکن میرسدت دست حصاری بکن

25 عدل تو قندیل شب افروز تست مونس فردای تو امروز تست

26 پیر زنان را بسخن شاد دار و این سخن از پیرزنی یاد دار

27 دست بدار از سر بیچارگان تا نخوری پاسخ غمخوارگان

28 چند زنی تیر بهر گوشه‌ای غافلی از توشهٔ بی توشه‌ای

29 فتح جهان را تو کلید آمدی نز پی بیداد پدید آمدی

30 شاه بدانی که جفا کم کنی گرد گران ریش تو مرهم کنی

31 رسم ضعیفان به تو نازش بود رسم تو باید که نوازش بود

32 گوش به دریوزهٔ انفاس دار گوشه نشینی دو سه را پاس دار

33 سنجر، کاقلیم خراسان گرفت کرد زیان کاین سخن آسان گرفت

34 داد در این دور برانداختست در پر سیمرغ وطن ساختست

35 شرم درین طارم ازرق نماند آب درین خاک معلق نماند

36 خیز نظامی ز حد افزون گری بر دل خوناب شده خون گری

شعر قالب : خمسه سبک : عراقی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر پیرزنی را ستمی درگرفت

شاعر شعر پیرزنی را ستمی درگرفت چه کسی است ؟

شاعر شعر پیرزنی را ستمی درگرفت نظامی گنجوی می باشد.

شعر پیرزنی را ستمی درگرفت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر پیرزنی را ستمی درگرفت چیست ؟

قالب شعر پیرزنی را ستمی درگرفت خمسه است

سبک شعر پیرزنی را ستمی درگرفت چیست ؟

سبک شعر پیرزنی را ستمی درگرفت سبک عراقی است

مضمون اصلی شعر پیرزنی را ستمی درگرفت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
نظامی گنجوی

پیرزنی را ستمی درگرفت از نظامی گنجوی خمسه 27

خمسه 27 ام از 378 مخزن الاسرار
بنر