عقده ای از کار ما نگشود از سحاب اصفهانی غزل 17

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

عقده ای از کار ما نگشود لعل یار ما

1 عقده ای از کار ما نگشود لعل یار ما زلف او صد عقدهٔ دیگر زند در کار ما

2 نسبتی دارند با هم التفاتی دور نیست نرگس بیمار او را با دل بیمار ما

3 تا فلک جاری نکرد از دیده ام سیلاب اشک لحظه ای ایمن نبود از آه آتشبار ما

4 کاش بخت خفته بیداری بیاموزد ز چشم یا ز بخت خفته خواب این دیدهٔ بیدار ما

5 ما نه از روی ریا، از بهر طاعت بسته ایم طعنه‌ها بر سبحهٔ زاهد زند زنار ما

6 گر کند از گریه منع ما ولی از رحم نیست ز اشک خونین هم بخواهد رنگ بر رخسار ما

عکس نوشته
کامنت
comment