-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر میان تاری ز زلف یار میخواهد دلم سبحه را افکنده و زنّار میخواهد دلم
2 تا نشانی هست از غمخانه زندان دوست کافرم گر جانب گلزار میخواهد دلم
3 تا نشینی در میان چون نقطه بر گرد سرت یک قدم رفتار چون پرگار میخواهد دلم
4 روشن آن مجلس که از حسن تو باشد تا به صبح چون کواکب دیده بیدار میخواهد دلم
5 نه فلک را باده شوقت به چرخ آورده است هم از این می باده سرشار میخواهد دلم
6 در فراقت جان من عمری است تاب آوردهایم یک نفس در طاقت دیدار میخواهد دلم
7 آنقدر قصاب میدانم که از کون و مکان عشق را میخواهد و بسیار میخواهد دلم