- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 امجدی در رشوه خوردن اهل جد شد همزه اش را در دلش کردم مجد شد
2 باد رحمت دائما بر اعتقادش زانکه او قلبا برحمت معتقد شد
3 اشتها موجود و استعداد فاقد پارتی بازی درآمد مستعد شد
4 معتمد بداعتماد خلق بر وی خورد مال جملگی را معتمد شد
5 مجتهد هم مفتی و هم مفت خور بد در زمان پول دادن مجتهد شد
6 مستبد در ابتدا بدمست بوده مقعدش وارون کردم مستبد شد