-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 امیر قافله کوس رحیل زد ای یار چرا ز خواب بطالت نمیشوی بیدار
2 میان بادیه تو خفته ای و از هر سو برای غارت عمر تو قاصدان در کار
3 دلا نگر که رفیقان همنفس رفتند تو منقطع ز رفیقان بوادی خونخوار
4 بشوق بند ز میقات صدق احرامی که تا شوی همه عمره ز خویش برخوردار
5 وقوف در عرفات شریف عرفان کن طواف کعبه حق از سر صفا بگذار
6 اگر بصدر حرم ره نمیتوانی برد نمای سعی که اندر حریم یابی یار
7 چرا نمیکنی ای دوست جان خود قربان چو دست داد ترا عید اکبر از دیدار
8 بگوی ترک سر و پای از طریق مکش گرت کشند بزاری و گر کشند بدار
9 حسین چون سفر راه کعبه در پیش است بهیچ یار مده خاطر و بهیچ دیار