-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کمین گشادن دهر و کمان کشیدن چرخ برای چیست؟ ندانی برای کینهٔ من
2 ز نوک ناوک این ریمن خماهن فام هزار چشمه چو ریماهن است سینهٔ من
3 من آفتابم سایه نیم که گم کندم چو گم کند به کف آرد دگر قرینهٔ من
4 نه نه به بحر درم بر فلک کمان نکشم که سرنگون چو کمانه کند سفینهٔ من
5 اگر قناعت مال است گنج فقر منم که بگذرد فلک و نگذرد خزینهٔ من
6 به دخل و خرج دلم بین بدان درست که هست خراج هر دو جهان یک شبه هزینهٔ من
7 چو خاتم ار همه تن چشم شد دلم چه عجب که حسبی الله نقش است بر نگینهٔ من
8 چو آبگینه دلی بشکنم به سنگ طمع که جام جم کند ایام از آبگینهٔ من
9 به کلبتینم اگر سر جدا کنی چون شمع نکوبد آهن سرد طمع گزینهٔ من
10 همای همت خاقانی سخن رانم که هیچ خوشه نگردد برای چینهٔ من