1 هر چند که در ملک فنا آمده ای در ملک فنا بی بقا آمده ای
2 از عالم حق بدین سرا آمده ای بنگر زکجا تا بکجا آمده ای
3 خالی نشوی یکنفس از علم و عمل گر زانکه بدانی که چرا آمده ای
1 ایدوست بیا بر نظر ما نظری کن بر دیده جان و دل شیدا نظری کن
2 اول بهرخ خویش مدد بخش جلائی وانگاه دران عین مجالی نظری کن
1 بیرون دوید باز ز خلوتگه وجود خود را بشکل و وضع جهانی بخود نمود
2 اسرار خویش را بهزارانوزبان بگفت گفتار خویش را بهمه گوشها شنود
1 گه چو چنگم و گاه چو نی بنوازم گه بهر ساز که سازی تو مرا میسازم
2 چون نیم در تو دمی در من بیچاره بدم می نیاید بطرب هیچکس از آوازم