- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر چه در کوی وفا جا نگرفتی و سرایی ما نبردیم ز کوی طلبت رخت به جایی
2 بس خطا بود نگه باز نکردن که گذشتی مکن اینها، که نکردیم نگاهت به خطایی
3 بر تن این سر شب و روز از هوس پای تو دارم ورنه من کیستم آخر؟ که سرم باشد و پایی
4 گر قبا شد ز غمت پیرهنی حیف نباشد؟ کم از آن کز کف عشق تو بپوشیم قبایی
5 قیمت قامت و بالای ترا کس بنداند تا نیفتند چو من شیفته در دام بلایی
6 درد عشق تو به نزدیک طبیبان ولایت بس بگفتیم و ندانست کسش هیچ دوایی
7 هم نشینان تو بر سفرهٔ خاصند، چه معنی؟ که به درویش سر کوچه نگفتند صلایی
8 بوسهای ده به من خسته، که بسیار نباشد به فقیران بدهد محتشم شهر عطایی
9 اوحدی را مکن از خیل محبان تو بیرون که توسلطانی و خیلت نشکیبد ز گدایی