1 هر چند که زشت و ناسزاییم همه در عهده رحمت خداییم همه
2 ور جلوه دهد چنان که ماییم همه شایسته نفت و بوریاییم همه
1 از انده نایافت قلق میکنم امشب گر پرده هستیست که شق میکنم امشب؟
2 هان آینه بگذار که عکسم نفریبد نظاره یکتایی حق میکنم امشب
1 فغان که برق عتاب تو آنچنانم سوخت که راز در دل و مغز اندر استخوانم سوخت
2 به ذوق خلوت ناز تو خواب گشت تنم قضا به عربده در چشم پاسبانم سوخت
1 چه فتنه ها که در اندازه گمان تو نیست قیامت ست دل دیر مهربان تو نیست
2 فریب آشتی ده ظفر مبارک باد دل ستم زده در بند امتحان تو نیست