1 گرچه همه جهد بندگی بنمایم از عشق تو پیش کس زبان نگشایم
2 هم بر سر آب آید این قصه چو من با آب دو چشم خویش می برنایم
1 سپهر و مهر چو حجاج کعبه اسلام به عزم کعبه اسلام بسته اند احرام
2 یکی ستانه همی بوسدش به رسم حجر یکی به چهره همی سایدش به شرط مقام
1 خدایگان جهان شهریار روی زمین تویی که قدر تو بر چرخ پایگه دارد
2 شده ست چشم ممالک به طلعتت روشن از آنک طلعت تو نور مهر و مه دارد
1 چون کوکبه عید به آفاق درآمد در باغ سعادت گل دولت به برآمد
2 آن وعده که تقدیر همی داد وفا شد وان کار که ایام همی خواست برآمد