-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرچه غریق بحر مضایق چو لنگرم آخر دلی وسیع چو بحری ست در برم
2 چون بحر اگر چه نیست به جز باد در کفم از گوهر نسفته چو دریا توانگرم
3 من صافی اندرون و حریفان دور ما خونم همی خورند به دستان که ساغرم
4 از سوز سینه دامن عودی آسمان دود دلم گرفته تو گویی که مجمرم
5 چون تیغ اگر برهنه ام از جور روزگار زانم زبان دراز که پاکیزه گوهرم