1 اگرچه یار تواند به سوی خسته نظر ز روی لطف فکندن ولی نمی فکند
2 چرا همیشه دل دشمنان کند خرم چرا مدام دل دوستان خود شکند
3 مکن مکن که ز باغ دل وفاداران کسی درخت محبّت ز بیخ برنکند
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 اگر اقبال باشد یاور ما دهد داد ضعیفان داور ما
2 نماند این شب دیجور باری برآید آفتاب خاور ما
1 بی دولت وصال دلم چون جهان خراب ای سرو جان ز ما تو ازین بیش سر متاب
2 از ما نظر دریغ مدار این جهان پناه کس داشت نور دور ز درویش آفتاب
1 جز شب وصل تو جانا که کند چارهٔ ما خود نگویی چه کند خستهٔ بیچارهٔ ما
2 مدّتی تا دل سرگشته به عالم گشتست تا چه شد حال دل خستهٔ آوارهٔ ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **