2 اثر از مقطعات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مقطعات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون شعر مورد نظر پیدا کنید.

مقطعات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون

1 با ندیمان خوش و صحبت یاران لطیف خوش بود دامن صحرا و دف و چنگ و رباب

2 به وصال خودم ار یار دمی بنوازد کنم از آتش سینه جگر خویش کباب

1 ای خجسته نهاد فرّخ رای روز نوروز بر تو میمون باد

2 ای همای سعادت ابدی روزگارت همه همایون باد

3 کمترین بنده تو جمشیدست کمترین چاکرت فریدون باد

4 هر مرادی که از جهان طلبی یاورت کردگار بی چون باد

1 نوروز و عید و هفته و ایام و ماه و سال بر پادشاه صورت و معنی خجسته باد

2 درهای شادی و طرب و عیش و خرّمی بر روی او گشاده و بر خصم بسته باد

3 نوشین روان و خسرو و فغفور و کیقباد بر خاک بارگاه رفیعت نشسته باد

4 هرکس که سرکشید ز رای تو چون اسد پشتش به گرز کوب حوادث شکسته باد

1 گفتم به غم که از همه ابنای روزگار با من وفا کسی چو تو یاری به سر نبرد

2 غم گفت چون کنم که غریبی و بی نوا بی مونسی چگونه توانی دمی سپرد

3 گوی مراد در خم چوگان آن کس است کز صبر پای در سر میدان غم فشرد

4 خوش باش شادی و غم دنیا عدم شمر رستم ببین چه دارد و کاووس کی چه برد

1 اگرچه یار تواند به سوی خسته نظر ز روی لطف فکندن ولی نمی فکند

2 چرا همیشه دل دشمنان کند خرم چرا مدام دل دوستان خود شکند

3 مکن مکن که ز باغ دل وفاداران کسی درخت محبّت ز بیخ برنکند

1 دوش در خواب جنان دید دو چشم بختم که دگر گلشن امّید من آراسته بود

2 از گل و لاله جهان خرّم و آنگه به کنار دوست بنشسته و دشمن به میان خاسته بود

3 بدر شد ماه امید من و روشن دل گشت گرچه از جور محاق فلکی کاسته بود

4 شکر معبود همی کردم و گفتم آخر برسید آنچه دل من ز خدا خواسته بود

1 اگر به بند زمانه کسی شود محبوس ز حال او بنمایند مردم استفسار

2 منم که گر به غلط چون کسی برد نامم هزار بار بگوید ز ترس استغفار

1 به کنج مدرسه ای کز دلم خراب ترست نشسته ام من مسکین بی کس درویش

2 هنوز از سخن خلق رستگار نیم به بحر فکر فرو رفته ام ز طالع خویش

3 دلم همیشه از آن روی پر ز خونابست که می رسد نمک جور بر جراحت ریش

4 مرا نه رغبت جاه و نه حرص مال و منال گرفته ام به ارادت قناعتی در پیش

1 دلبرا به زین توقّع بود بر الطاف تو از جهانت برگزیدم یار خود پنداشتم

2 چون ز بستان امیدت خار امّیدم دمید لاجرم نومید گشتم بوستان بگذاشتم

1 کدام لطف که در شأن ما نکرد ایزد به صد زبان نتوانم که شکر آن گویم

2 اگر نه در دل من یاد او بود شب و روز ز دل نفور شدم دست ازو فرو شویم

3 به هرکه درنگرم لطف او همی بینم مراد خویش همان به بود کزو جویم

آثار جهان ملک خاتون

2 اثر از مقطعات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مقطعات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون شعر مورد نظر پیدا کنید.