سیف فرغانی

سیف فرغانی

سیف فرغانی
سیف فرغانی

گر چه وصلت نفسی می ندهد دست از سیف فرغانی غزل 18

غزل 18 ام از 736 غزلیات

گر چه وصلت نفسی می ندهد دست مرا

1 گر چه وصلت نفسی می ندهد دست مرا جز بیادت نزنم تا نفسی هست مرا

2 من چو وصل تو کسی را ندهم آسان دست چون بدست آوری آسان مده از دست مرا

3 چون تو هشیار بدم، نرگس مخمورت کرد از می عشق بیک جرعه چنین مست مرا

4 مردمم شیفته خوانند و از آن بی خبرند که چنین شیفته سودای تو کردست مرا

5 گو نگهدار کنون جام نکونامی خویش آنکه او سنگ ملامت زدو بشکست مرا

6 تا من ابروی کمان شکل تو دیدم چون صید تیر مژگانت ز هر سو بزد و خست مرا

7 ناوک غمزه وتیر مژه آید بر دل از کمان خانه ابروی تو پیوست مرا

8 دوش بر آتش شوقت همه شب از دیده آب می ریختم وسوز تو ننشست مرا

9 سیف فرغانی بی روی بهار آیینش همچو بلبل بخزان نطق فروبست مرا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گر چه وصلت نفسی می ندهد دست مرا

شاعر شعر گر چه وصلت نفسی می ندهد دست مرا چه کسی است ؟

شاعر شعر گر چه وصلت نفسی می ندهد دست مرا سیف فرغانی می باشد.

شعر گر چه وصلت نفسی می ندهد دست مرا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر گر چه وصلت نفسی می ندهد دست مرا چیست ؟

قالب شعر گر چه وصلت نفسی می ندهد دست مرا غزل است

مضمون اصلی شعر گر چه وصلت نفسی می ندهد دست مرا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر