1 اگر چه صدر فخرالدّین کریمست که کمتر بخششش صد گنج باشد
2 ولیکن تا بنزد او رسیدن ز دربانش مرا صد رنج باشد
3 بجز در شهر ری جایی ندیدم کریمی را که در بان پنج باشد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 سحرگهان که گریبان آفتاب کشند حریفکان صبوحی شراب ناب کشند
2 برون در بنشانند عقل و ایمانرا چو در سراچۀ خلوت بلب شراب کشند
1 دل من ز اندوه ننگی ندارد چو داند که شادی درنگی ندارد
2 نیالوده از خون جانم زمانه همه تر کش غم خدنگی ندارد
1 شاخ سر سبز و چمن دلشادست عالم از عدل بهار آباد است
2 غنچه تا روی به صحرا آورد گرهی ا ر دل بگشادست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **