گر چه نه به از جلال الدین محمد مولوی غزل 1026

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

گر چه نه به دریاییم دانه گهریم آخر

1 گر چه نه به دریاییم دانه گهریم آخر ور چه نه به میدانیم در کر و فریم آخر

2 گر باده دهی ور نی زان باده دوشینه از دادن و نادادن بس بی‌خبریم آخر

3 ای عشق چه زیبایی چه راوق و گیرایی گر رفت زر و کیسه در کان زریم آخر

4 ای طعنه زنان بر ما بگشاده زبان بر ما باری ز شما خامان ما مستتریم آخر

5 لولی که زرش نبود مال پدرش نبود دزدی نکند گوید پس ما چه خوریم آخر

6 ما لولی و شنگولی بی‌مکسب و مشغولی جز مال مسلمانان مال کی بریم آخر

7 زنبیل اگر بردیم خرماش درآگندیم وز نیل اگر خوردیم هم نیشکریم آخر

8 گر شحنه بگیردمان آرد به چه و زندان بر چاه زنخدانش آبی بچریم آخر

9 چاهش خوش و زندانش وان ساقی و مستانش وان گفتن بی‌سیمان که سیمبریم آخر

10 می‌گوید جان با تن کای تن خمش و تن زن لب بند و بصر بگشا صاحب نظریم آخر

عکس نوشته
کامنت
comment