جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

گر از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2028

غزل 2028 ام از 6329 غزلیات

گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن

1 گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن اکنون در آب وصلم با یار تا به گردن

2 گفتم که تا به گردن در لطف‌هات غرقم قانع نگشت از من دلدار تا به گردن

3 گفتا که سر قدم کن تا قعر عشق می‌رو زیرا که راست ناید این کار تا به گردن

4 گفتم سر من ای جان نعلین توست لیکن قانع شو ای دو دیده این بار تا به گردن

5 گفتا تو کم ز خاری کز انتظار گل‌ها در خاک بود نه مه آن خار تا به گردن

6 گفتم که خار چه بود کز بهر گلستانت در خون چو گل نشستم بسیار تا به گردن

7 گفتا به عشق رستی از عالم کشاکش کان جا همی‌کشیدی بیگار تا به گردن

8 رستی ز عالم اما از خویشتن نرستی عار است هستی تو وین عار تا به گردن

9 عیاروار کم نه تو دام و حیله کم کن در دام خویش ماند عیار تا به گردن

10 دامی است دام دنیا کز وی شهان و شیران ماندند چون سگ اندر مردار تا به گردن

11 دامی است طرفه‌تر زین کز وی فتاده بینی بی‌عقل تا به کعب و هشیار تا به گردن

12 بس کن ز گفتن آخر کان دم بود بریده کز تاسه نبود آخر گفتار تا به گردن

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن

شاعر شعر گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن چه کسی است ؟

شاعر شعر گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن چیست ؟

قالب شعر گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن غزل است

مضمون اصلی شعر گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر